همشهری آنلاین - سودابه رنجبر: همین شرایط و حال و هوا سبب شده بود که مردم ری در برابر بسیاری قوانین مندرآوردی رژیم طاغوت مقاومت کنند. ساکنان شهرری خود را موظف میدانستند که قوانین اسلام ودین را رعایت کنند. به همین دلیل حجاب و رعایت اصول آن برای زنها و مردها بسیار اهمیت داشت تا اینکه قانون کشف حجاب در۱۷ دی سال ۱۳۱۴ توسط رضاخان اجرایی شد.
قصههای خواندنی تهران را اینجا دنبال کنید
از همان روزها راه و روش زندگی اهالی شهرری تغییر کرد. زنها برای حفظ حجاب و از ترس مأموران دولتی بیشتر در خانه میماندند. پیش از آن، زنها خودشان برای خرید به بازار میرفتند؛ اما از همان دوران در شهرری مرسوم شد که زنها کمتر بیرون بیایند و مردها خرید را برعهده بگیرند تا جایی که حتی بزازها و خیاطها به خانه افراد میرفتند تا خانمها مجبور نباشند خانه را ترک کنند.
محلهها کوچک بود. اهالی یکدیگر را با نام میشناختند. حتی آجودانهایی که در محله بودند بیشتر به همسایههایشان تعهد داشتند تا به مسئولان بالادستی خود. به همین دلیل نیروهایی به شهرری اعزام شدند که با اهالی شهر بیگانه باشند و راحتتر بتوانند قانون کشف حجاب را در شهرری اجرا کنند. خاطرات کشف حجاب رضاخانی هنوز در حافظه بسیاری از اهالی محله ما زنده است، زمانی که به ضرب چماق و به اسم روشنفکری چادر از سرزنان کشیدند.
بعد از سفر رضاخان به ترکیه و دیدار با آتاتورک و مواجهه با مظاهر تمدن غربی در آنجا، رضاخان تصمیم گرفت پوشش مردم ایران را تغییر دهد و متحدالشکل بودن لباس زنها و مردها را در جامعه ترویج دهد، البته به زور چوب و فلک. او میخواست به خیال خود به هر شیوهای تمدن و تجدد را به ایرانِ آن روزگار وارد کند. در روزگاری که گرسنگی و نبود امکانات بهداشتی و امکانات رفاهی و امنیتی بلای جان مردم شده بود، رضاخان به اصطلاح متمدن و متجدد شدن ایرانیان را آغاز کرد.
به مدت ۷سال از سال ۱۳۱۴ شهرها و روستاهای ایران جولانگاه آژانها بود تا با زور سنتها، اعتقادات و داشتههای فرهنگی و هویتی مردم ایران کشف شود و با برداشتن چادر از سر زنان و دستار و عمامه و شال از سر مردان راه تعالی فکری مردم فراهم شود. اما چنین نشد. ۷سال مردم کوچه و بازار ایران در برابر «کشف حجاب» رضاشاه مقاومت کردند. بیرون رفتن زن از منزل یک معضل بود که هر بار با اتفاقات خاصی مواجه میشد. مجلس روضه ممنوع بود. پوشیدن لباس روحانیت قدغن بود. در برابر این همه ممنوعیتها برای کشف حجاب نه چادر زنان حذف شد، نه مجالس روضه تعطیل شد و نه تمدن خیالی آن دوران کار به جایی برد و اینها همه مدیون ابتکارات و مقاومت فرهنگی مردم بود.
چرا ریش دارید؟
«علی اکبر قوام» یکی از معلمان قدیمی محله که در مدرسه «عظیمیه» نخستین مدرسه شهرری درس خوانده متولد ۱۳۰۳ است.
او که شاهد اجرای قانون کشف حجاب بوده میگوید: «نوجوان بودم. همه معلمها با ریش تراشیده به کلاس میآمدند به غیر از یک معلم. برایم سؤال بزرگی شده بود که چرا او ریش دارد. آخر کلاس وقتی همه بچهها از کلاس بیرون رفتند از او پرسیدم: چرا شما ریش دارید ولی بقیه معلمها ریش ندارند؟ او کمی مکث کرد و گفت: بعد ازظهر به خانهام بیا تا بگویم چرا! من هم که بسیار کنجکاو شده بودم یککیلوگرم سیب خریدم و به خانهاش رفتم. او برایم توضیح دادکه روحانی و ملبس است اما به دلیل اجرای قانون کشف حجاب و پوشش لباس متحدالشکل در جامعه مجبور است که فعلاً لباس نپوشد. او عبا و عمامهاش را به من نشان داد و گفت شاید به اجبار لباسم را بگیرند، اما نمیتوانند مجبورم کنند که ریشم را بزنم.»
حرمت نان و نمک
«علیاصغر منفرد» از بازاریان و کاسبان شهرری خاطرهای را از دوران کشف حجاب به نقل از پدرش «محمود منفرد» نقل میکند: «همسایهای داشتیم که آجودان بود و به تازگی به شهرری منتقل شده بود. به همین دلیل شناخت کاملی روی یکدیگر نداشتیم. آن موقع رسم بود که همسایهها از یکدیگر مواد غذایی و مایحتاج زندگی را قرض میگرفتند.
یک روز همسر آجودان همسایه به خانه ما مراجعه کرد و چند نان قرض گرفت. از آنجا که قانون کشف حجاب به تازگی اجرا میشد. همان آجودان در خیابان چادر از سر مادرم برداشته بود. شب وقتی آجودان به خانهاش برگشت با عصبانیت تمام به خانهاش رفتم و به او گفتم شما نان و نمک ما را خوردهاید، ولی چادر از سر مادرم برمیدارید؟ او که ما را نمیشناخت حسابی تعجب کرده بود. بعد برایش تعریف کردم که دیروز همسرش برای گرفتن نان به خانه مادرم آمده و شما امروز چادر مادرم را کشیدهای. آن آجودان به قدری شرمنده شده بود که نمیتوانست سرش را بالا بگیرد و مرتب عذرخواهی میکرد.»
پناه در آب انبار
با توجه به گذشت بیش از ۸۰سال از واقعه کشف حجاب، کمتر کسی آن دوران را به یاد دارد. شاهدان عینی آن روزگار حالا بیش از ۹۰ سال دارند. به همین دلیل سراغ کهنسالترین اهالی محله رفتیم. «عبدالمجید مساحتی» متولد ۱۳۰۳ که در آن دوران حدود ۱۲ ساله بود میگوید: «شاهد بودم که آجودانی در خیابان سرتخت با مادرم روبهرو شد. مادرم از ترس اینکه مبادا چادر از سرش بردارند به سمت آبانبار فرار کرد. یادم میآید که آبانبار ۱۷ پله داشت. مادرم در آخرین پله ایستاده بود و فریاد میزد که اگر چادر از سرمبرداری تا آخر عمرم در آبانبار میمانم. آجودان در کمال ناباوری بدون اینکه چادر مادرم را بکشد از پلههای آبانبار بالا رفت بدون اینکه کلامی بگوید.»
مساحتی میگوید: «تا قبل از کشف حجاب، حتی افرادی که قائل به حجاب نبودند وقتی برای زیارت به حرم میآمدند حجاب را رعایت میکردند اما در دورهای کار به جایی رسیده بود که آجودانها میگفتند به حرمت حضرت سیدالکریم(ع) چادر از سرتان بردارید و کت و دامن بپوشید با کلاه پهلوی!»
نفرینی که گرفت
«زیبا مالکی» ساکن خیابان باغ آهو میگوید: «متولد ۱۳۲۹ هستم و از آن روزها خاطرهای ندارم اما در عالم کودکی برای اینکه تشویق شویم که حجابمان را حفظ کنیم مادربزرگ خاطرات دوران کشف حجاب را برایمان نقل کرده است. مادر بزرگم، سیدخدیجه قریشی که امروز در امامزاده بیبی زبیده(س) خیابان فداییان اسلام دفن است تعریف میکرد: ۵ دختر قد و نیمقد داشتم. در کوچهمان نزدیک در خانه، ۶ نفرمان با چادر ایستاده بودیم که آجودانها سر رسیدند. خانه ما در ابتدای محله بود. یکی از آنها گفت: چادر از سرشان بردارید تا کت و دامن بپوشند. گفتم: نزدیک من و دخترهایم بشوی دستت را قلم میکنیم. گفت: میکشمت. من هم جواب دادم که بکش. حسابی ما را تهدید کرد و لحظهای که داشتند میرفتند من با لهجه خوانساری نفرین کردم که ور تیر خود برپاشی! یعنی با تیر خودت بمیری! فردای آن روز بقیه آجودانها آمدند در خانه ما برای گرفتن حلالیت و گفتند: آجودانی را که نفرین کردی بعدازظهر همان روز با یکی از دوستانش دعوا کرد و با گلوله اسلحه خودش کشته شد. از آن روز به بعد اصلاً وارد محله ما نشدند و به هیچ زن دیگری در محله تعدی نشد.»
پشت و پناه مردم
در دوره پهلوی اول برای گذشتن از دروازهای تمدن میخواستند عزاداریها و روضه را از مردم بگیرند. این در حالی بود که مردم شهرری درجوارحرم حضرت عبدالعظیم(ع) طی سالهای متمادی تکایا و دستههای سینهزنی داشتند. خاطره مشترکی که طی این دوران سینه به سینه نقل شده است و همچنان بازاریهای خیابان حرم از آن بهعنوان سندی برای حضور پررنگ پهلوانان این شهر در دوران کشف حجاب یاد میکنند برمیگردد به دهه دوم قرن معاصر که در روزهای عاشورا و تاسوعا ماه محرم به عزاداران اجازه خروج از تکیهها و حسینیهها را ندادند.
آن موقع رسم بود که دستههای عزاداری برای رفتن به حرم حضرت عبدالعظیم(ع) بهصورت سینهزنی در خیابان حرکت میکردند. هیئت معروف تکیه میدان بزرگ که پاتوق پهلوانان شهرری بود از تکیه بیرون آمدند و به سمت حرم سیدالکریم(ع) پیش رفتند؛ بدون اینکه توجهی به دستورات حکومتی داشته باشند. در این هنگام مأموران حکومت از حرکت دسته سینهزنی جلوگیری میکنند. پهلوانان بنام آن زمان از جمله «حسین اربابی»، «نعمتاللهعلمدار» و «حسین شاه کرم» دستانشان را به هم گره میکنند و بدون اینکه آسیبی به مأموران دولتی وارد کنند آجودانها را در میان بازوان قدرتمند خود نگه میدارند تا دسته سینهزنی به حرم حضرت سیدالکریم(ع) برسد.
آن روز مردم از دیدن این صحنه به شوق میآیند و هنوز نقل این خاطره در بازار مانده است. روایتی هم در کتاب آیین پهلوانی، جوانمردی و عیاری نوشته «علی اربابی» به نقل از مرحوم «غلامعلی جعفرنیا» مؤسس هیئت مسلمبن عقیل(ع) در کوی شاه غلامان و مرحوم «غلامحسین رضایی» از ملاکان روستای قوچهحصار نوشته شده است: «در زمان کشف حجاب، زنی که برای عیادت، خانه یکی از اقوامش رفته بود در راه برگشت به خانه با ۲تن از مأموران نظمیهچی برخورد میکند. از ترس اینکه چادر از سرش برندارند با سرعت پا به فرار میگذارد.
همینطور که در حال فرار بوده در یکی از کوچههای همجوار حرم سید الکریم(ع) با پهلوان حسین اربابی روبهرو میشود. پهلوان که متوجه او میشود از زن سؤال میکند که چه اتفاقی افتاده است و زن توضیح میدهد که ۲ مأمور در حال تعقیب او هستند. پهلوان خاطر زن را جمع میکند که خیالش راحت باشد هیچکس نمیتواند به او گزندی برساند. در این حال هر دو مأمور وارد کوچه میشوند. یکی از مأمورها که سابقه بیشتری در شهرری داشته پهلوان حسین اربابی را میشناسد و به مافوق خود میگوید: جلوتر نرو؛ او پهلوان حسین اربابی است. اما مأمور جدید که هیچ شناختی از پهلوان نداشته به مسیر خود ادامه میدهد. پهلوان حسین اربابی با فریاد میگوید: دست از سر آن زن بردارید؛ اگر ببینم چادر از سر زنی بردارید کلانتری را روی سرتان خراب میکنم.»
اعتراض آیتالله به بیحجابی خاندان سلطنتی
از دوران ۷ ساله قانون کشف حجاب در شهرری سندی در دست نیست و آنچه وجود دارد فقط خاطرات اهالی است که بعضی از آنها دهان به دهان گشته و با توجه به شخصیت راوی ماندگار شده است. ابوحمزه ری شناس درباره چگونگی اجرایی شدن کشف حجاب در شهرری میگوید: «درتاریخ اجتماعی شهرری سندی از این دوران و نحوه اجرایی شدن این قانون در دست نیست. البته حضور آیتالله بافقی در شهرری میتواند تنها سندی باشد که شهرری در آن دوران داشته است. بهطوریکه وقتی خانواده سلطنتی بدون حجاب در صحن حرم حضرت معصومه(س) ظاهر میشوند از طرف آیتالله بافقی مورد اعتراض واقع میشوند. رضا خان بعد از اینکه مطلع میشود خودش را به سرعت به قم میرساند و رئیس شهربانی قم را تنبیه میکند. آیتالله بافقی به مدت۶ ماه در تهران زندانی میشود.»
ابوحمزه میگوید: «تنها ارتباط سیاسی شهرری به دوران کشف حجاب زمانی است که آیتالله بافقی را که یکی از مبارزان این دوران بود بعد از گذراندن حبس در همان سال به شهرری تبعید کردند. شاید به دلیل حضور آیتالله بافقی در شهرری و ویژگیهای خاص این شهر کمتر به اهالی آن فشار وارد شد.»
ابوحمزه میافزاید: «به دلیل تجربهای که حکومت پهلوی در شهرهای مذهبی داشت در شهرری آنچنان ورود نکرد. ساکنان شهرری به شئون اسلامی اهمیت میدادند و همین بیانگر ساخت بسیار سنتی و مذهبی شهرری بود. همچنین همبستگی تنگاتنگی که افراد یک محله با هم داشتند سبب شد تا اجرای این قانون با موانع جدی مواجه شود. بیشتر مردم خانوادههای سرشناسی بودند که رابطه خانوادگی با هم داشتند. در این صورت اگر فردی بدون رعایت حریمهای سنتی و مذهبی در شهر حرکت و رفتار میکرد توسط معتمدان محلی مورد سرزنش و نکوهش واقع میشد.»
-------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
*منتشر شده در همشهری محله منطقه ۲۰ در تاریخ ۱۳۹۵/۱۰/۲۰
نظر شما